و حوالی بی قراری شب های پاییزی
زنی را می شناسم که،
سالهاست در گوش نارنجی های خیس خورده کف زمین،
شعر دلدادگی را زیر لب زمزمه می کند و
شال گردن ارغوانی رنگش را
لا به لای بی مهری آبان
رج به رج می بافد.
و من سالهاست فهمیده ام …
زنان عاشق در پاییز دلتنگی هایشان را زیر و رو می کنند …
پررنگ ترینشان، شال گردنی می شود
برای گرم نگهداشت بغض هایی که
هرگز متولد نخواهند شد.
#فرنوش_گل_محمدی