عطر دلتنگی
تموم یادگاری هاش رو با خودش برد و حتی یک ثانیه هم از یادش نگذشت که من…
تموم یادگاری هاش رو با خودش برد و حتی یک ثانیه هم از یادش نگذشت که من…
نوبت ماهم می رسد روزی جهان تمام میکندغم مارا یا غم تمام میکند خود مارا..
نگاهت را شنیدم خبر میداد از سر دلت پاییزی بود بیصدا میبارید
هر جا که میروم حواسم پرت توست. خودت نمیدانی که با من چه کردهای که حتی ثانیه…
مردم کجا بودن؛ وقتی در چشمانت خیره شدم؛ لپانت گر گرفت و از شرم سر به زیر…
پلک هایت را ببند، دستهایت را در آغوش دستهای گرمم بگذار، احساسم کن مرا بخوان و بگذار…
پلک هایت را ببند، دستهایت را در آغوش دستهای گرمم بگذار، احساسم کن مرا بخوان و بگذار…
یک جهان دل من است و تو را که صدا می زنم جهان؛ روی اخرین هجایش،تشدید دلتنگی…
و حوالی بی قراری شب های پاییزی زنی را می شناسم که، سالهاست در گوش نارنجی های…
به عبور یک سایه می مانی و من … همان بن بستی که ، سالهاست، شیروانی ترک…
نم باران پاییزی را حس می کنی؟ در تمام پس کوچه های شهر، شامه نوازی می کند….
شب هارا ، لاینفک به تو فکر میکنم و تُ همان” ماهی” ک روشن میکنی ، تاریکی…